ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
یکی از دوستان بعد از یک دوره سرماخوردگی سخت، مجدد درگیر سرماخوردگی شده. پدرم اینجا کنار دستم خوابیده و از شدت تب و لرز قادر به حرف زدن نیست. آن دوست دیگر، باید دیالیز شود. دکتر همین هفته پیش گفته که از این به بعد مرتب برود دیالیز... کمی این طرف تر، کودکِ یکی از دانشجوها باید برود برای عمل قرنیه، از وقتی فهمیده حالش با عزاداری یک پله فاصله دارد... چند قدم آنطرف تر آدم پشت آدم است که درگیر آنفولانزا می شود و می رود... چند وجب بیرون مرزها، گلوله می بارد، تیغ می تازد، انسان جان می دهد...
من نمیدونم چرا به تازگی گرفتاری ها و مشکلات آدمها خیلی زیاد شده شاید هم همیشه همینطور بوده و من تازه دارم توجه میکنم به شدت گرفتاری ها
بانوی متانت...
سلام
درود
محکم باش و استوار بانو...
که بنیاد بقاء محکم از اوست...
ای جاااانم
برای پست پایین