دنیای دل آرام

در تلگرام: t.me/delaramnevesht

دنیای دل آرام

در تلگرام: t.me/delaramnevesht

به گمونم بحث تبلیغات خیلی باید تخصصی باشه. حتی فکر کنم توی دانشگاه رشته ای مرتبط وجود داشته باشه برای تحصیلات اکادمیک... پس چجوریه که برای تبلیغ تخمه آفتابگردون، یه فضای قدیمی_مثلا پنجاه سال پیش_رو به تصویر میکشه و ماجرا رو جوری میچینه که جوانِ قصه، با یه پاکت تخمه آفتابگردون میره خواستگاری و بعد از دو سه خط گپ و گفت درباره تخمه، پدر عروس خانم دخترشون رو میسپرن دست داماد؟! 

من که ربطی بینشون پیدا نکردم اما تصور سازنده تبلیغ میتونه یکی از موقعیت‌‌های زیر باشه:

 مادر عروس میگه: دخترم تخمه رو نمیاری؟

یا پدر اقای داماد میگه: اگه جواب مثبته دو تا تخمه بذاریم دهنمون...

یا مثلا مادر آقای داماد بگه: اگه شما موافق باشین دختر و پسر برن یه گوشه تخمه بشکنن

یا حتی آخرش که جواب بله رو گرفتن پدر عروس بگه دخترم پاشو کاسه تخمه رو بگردون