دنیای دل آرام

در تلگرام: t.me/delaramnevesht

دنیای دل آرام

در تلگرام: t.me/delaramnevesht

خوشحالم که پایت به زمین نرسید

پشت میزم نشسته ام اما چیزی غیر عادیست . بخش ِ ما و سکوت ؟! چرا امروز بچه ها انقدر آرامند ؟ بهتر ... با آرامش بیشتری کار میکنم و شب مغزم از دو طرف کشیده نخواهد شد .

اما نه ! اوضاع عادی نیست . پچ پچ ها مشکوک است . هر از گاهی کسی با آهی یا کلامی حسش را عیان میکند . دروغ چرا ، نگران شدم .

ایستاده ام کنار پانته آ تا پرینتی را که به پرینترم فرستاده بردارد و بعد برگه ی خودم را بگیرم .

میگه :دل آرام بچه پونه رو شنیدی ؟ 

میگم "نه ، چطور ؟"

سقط شد ...

هه ... چه خوب ...

اخم میکنه و میگه : اصلا به اسمت نمی آیی و میره .

ارتباط حرفم و اسمم رو نفهمیدم اما میتونم حدس بزنم که چقدر توی ذهنش بی عاطفه جلوه کردم . حتما بچه ها برای پونه خیلی ناراحتند ، من هم برایش ناراحتم ، شاید نتونم احساسش رو درک کنم اما اونقدر میفهمم که از دست دادن امید یعنی چی ... اما من برای کوچولویی که نیومده ، برگشت خوشحالم .

خوشحالم که به دنیای اگرها و مگرها پا نذاشت ، که یکی نشد مثل همه توی این "هزار تو " ، که گاهی با آهی نمیگه "زمین جای قشنگی نیست... " .

پسرک ، حالا احتمالا روی یکی از ابرها نشسته ای و پا روی پایت انداختی و با چوب کوچولویی که دستته ابر بازی میکنی.هر وقت نگاهت به زمین افتاد ، این دستهای منه که داره برات تکون داده میشه و برعکس همه که اینجا عزا راه انداختن ، دارم بهت لبخند میزنم ... 


* چهارشنبه اتفاق افتاد ...

نظرات 17 + ارسال نظر
جعفری نژاد جمعه 19 خرداد 1391 ساعت 15:19

وصف حال پسرک تو پاراگراف آخر محشر بود ، مثل سکانس آخر از یه فیلم کوتاه ، از اون سکانس هایی که کارگردان تموووووووووووووم حرفش رو گذاشته واسه همین یه سکانس
تموم حرفت ، تموم غصه ات ، تموم قصه ات ...

ممنونم که اینو میگین جناب جعفری نژاد...
خوشحالم که تونستم حرفم رو منتقل کنم

مهربان جمعه 19 خرداد 1391 ساعت 16:07 http://mehrabanam.blosky.com

تو درست می گی.. ولی برای مادرش می دونی چقدر سخته.

بگذریم. به نظر من تو حسابی به اسمت می یای...

قطعا خیلی سخته ... خیلی
شرمنده ام میکنی مهربان

رضا جمعه 19 خرداد 1391 ساعت 17:38 http://fcuk.blogsky.com

خوشبحالش
کاش منم آب سیاه میشدم

آوا جمعه 19 خرداد 1391 ساعت 20:08

میدونی.... واسه پسرک اوج
لطافت و قشنگی بوده......
اینکه پاش به زمین نرسیده
اما مادرش....خب این چند
وقت چند مورد مراجعه به
رویان بعد ۱۲-۱۳ سال
مادر نشدن دور و برم
اتفاق افتاده.نگاههای
نگرون.تلاش وامید..
استرس و...........
واسه همین میگم
که خیییلی سخته
منم می گم به
اسمت میای....
پارگراف آخرت
محشر بود.....
یاحق...

صد در صد برای پدر و مادر خیلی دردناکه ...
امیدورام برای همشون بهترینها اتفاق بیوفته

آذرنوش جمعه 19 خرداد 1391 ساعت 20:20 http://azar-noosh.blogfa.com

من اینجور فکر نمیکنم دلی جون ...ولی لایک به قسمت دوم کامنت مهربان جان

قشنگی دنیا به همین تفاوت در نظراتمون هست آذرنوش عزیزم
لطف داری

سارا شنبه 20 خرداد 1391 ساعت 10:13 http://www.takelarzan.blogsky.com

سلام عزیزم
نمیدونم چی بگم فقط اینکه هیچ کار خدا بی مصلحت نیس

سلام
قبول دارم عزیزم

م . ح . م . د شنبه 20 خرداد 1391 ساعت 10:15

ینی الان پیش حوریان بهشتیه ؟!

آره

پرچانه شنبه 20 خرداد 1391 ساعت 10:40 http://forold.blogsky.com/

خوب ما هیچ وقت نمیتونیم خودمون رو بذاریم جای پونه
ولی برعکس میتونیم درک کنیم که پسرک چقدر خوشبخت بوده که نیومده برگشته
امیدوارم پونه هم بتونه دلش رو اینطوری آروم کنه

نه نمیتونیم ، مخصوصا حالا که حالش خیلی بده .
امیدوارم

هاله شنبه 20 خرداد 1391 ساعت 10:50 http://assman.blogsky.com

رفتنش برای خودش خوب بود و برای پدر و مادرش عذاب..
تو دلارامی دلارام ! همکارت منظورتو نفهمیده ..این نفهمیدن ها و این قضاوت ها کی می خواد تموم بشه من نمی دونم :|

دقیقا ، خدا کنه آروم باشن
قربون تو برم

فرشته شنبه 20 خرداد 1391 ساعت 15:14 http://houdsa.blogfa.com

خب میدونی...به نظرم اون پدرو مارد این فکر و نکردن...اونا دوست داشتن که کسی رو بیارن به این دنیا..خیلی سخته از دست دادن بچه...حتی اگه یه جنین باشه...خیلی سخته..

اما تصویر آخرو...حدود دوسال پیش یکی از دوستان بلاگی پسرکش سقط شد...یه جورایی ماها هم باهاش زندگی کرده بودیم اون روزا رو..یادمه یه همچین تصویری داشتم ازش...

میفهمم فرشته ، شاید عمق غمشون رو درک نکنم اما میدونم خیلی سخته
انگار یه تصویر مشترکه

سمیرا یکشنبه 21 خرداد 1391 ساعت 11:13

چند روزه دارم فکر میکنم ،منم برای بچه ی نیومده ناراخت نیستم
خوشحال نه از بابت به دنیا نیومدن، نه، بلکه بخاطر اینکه حتما این کوچولو موقع به دنیا اومدنش نبوده ....
کاش مامان پسرک هم بتونه به این نتیجه برسه!
اما در مورد اسمت
اسما با حس آدما وسرنوشتشون رابطه قوی دارن
مخصوصا اگر بهش توجه کنی و ساده از کنارش نگذری

امیدوارم

مانا یکشنبه 21 خرداد 1391 ساعت 11:55 http://www.manaasemani.blogsky.com

پسرک با چوبش ابر بازی میکند
محشر بود

ممنونم

silent یکشنبه 21 خرداد 1391 ساعت 15:26 http://no-arus.blogfa.com/

باهات موافق نیستم
نمیتونم بگم چرا..

نظرت برام محترم

fiauahr چهارشنبه 24 خرداد 1391 ساعت 11:09 http://fiauahr.blogfa.com/

این دنیا هرچقدر هم که بد باشه باز هم این بدی از نیستی و نبودن بدتر نیست
زمین جای قشنگی نیست ... ولی نه همیشه ...
پیشنهاد میکنم کتاب ؛ دعا به کودکی که هرگز زاده نشد - از اوریانا فالاچی رو حتما بخونید :) البته اگه نخوندید :)
شاد باشید و مانا

موافقم باهاتون که زمین گاهی خیلی هم زیباست
وقتهایی که با خانواده کنار همیم
لحظه دیار با دوستانمون
و خیلی روزهای قشنگه دیگه
ممنونم ، شما هم

جزیره چهارشنبه 24 خرداد 1391 ساعت 19:37

اومممم شاید هم معتقد میشد که زمین جای قشنگیه؟!شاید.... کسی چه میدونه؟!

جزیره چهارشنبه 24 خرداد 1391 ساعت 19:39

یعنی میدونی دلارام، شاید دنیای اون خیلی قشنگ میشد تا حدیکه میگفت زمین هم جای قشنگی میتونه بشه. اره، این بهتر شد نسبت به کامنت قبلی

شاید . اون طفلی که به دنیا نیومد ولی امیدوارم بچه های بعدی که مهمون زمین میشن براشون اینجا قشنگ باشه .

دختری از یک شهر دور چهارشنبه 24 خرداد 1391 ساعت 23:19

یه زن وقتی مادر میشه که بفهمه یه جوون توو وجودشه...
آره شاید نیومدنش خیلی بهتره...
من برای اون پسرک ناراحت نیستم... چیز زیادی از دست نداده با نیومدنش به این دنیا... اما مادرش... فکر کن توو چه شرایطیه... همیشه از یه دید نباید نگا کنیم مگه نه؟

منم نیستم ...
آره درسته ، من از دید اون کوچولو گفتم و تو از دید مادر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد