دنیای دل آرام

در تلگرام: t.me/delaramnevesht

دنیای دل آرام

در تلگرام: t.me/delaramnevesht

به شدت استعداد عجیبی در عذاب وجدان بعد از عصبانی شدن دارم. یعنی  وقتی که فکر میکنم باید از حقم دفاع کنم و عصبانی میشم، بعدش که اروم میشم مدام یه چیزی مثل مته روی اعصابمه که میشد عصبانی نشی، میشد داد نزنی، میشد که بهش اهمیت ندی... و باز یک صدایی فریاد میزنه که خب چقدر باید اروم بود... چقدر باید همه رفتارها و حرفها رو با خنده رد کرد... و من میمونم با یه سوال بی جواب اما همیشگی که واقعا چه وقتهایی باید عصبانی شد که عذاب وجدان نگرفت...

پنجشنبه مثل اوایل هر ماه رفتیم شهروند که خرید ماهیانه رو انجام بدیم. روش خوبیه... دیگه لازم نیست هر روز تا سوپر مارکت بری برای خرید یه بسته عدس و خمیر دندون...

انتظار شلوغی رو داشتیم. بالاخره پنجشنبه ها یه روز تقریبا تعطیل محسوب میشه. اما چیزی که حیرت انگیز بود، استقبال عجیب مردم از اجناس فروشگاه بود. طوری که مسئول یخچال ماهی ها با بی سیمش اطلاع داد که سریع ماهی های جدید برسونن!! یعنی جوری که مردم به قفسه ها چسبیده بودن و سبدهاشون رو پر میکردن من یه لحظه شک کردم که نکنه اسفند شده و حواسم نیست...


* فقط تاریخ و ساعت آپ شدن مطلب رو داشته باشید! البته که کاملا سهوی بود اما وقتی بعد از انتشار چشمم بهش خورد حس جالبی داشت.

دلم میخواد برای یک هفته برم یه جای دور... خیلی دور...

دور از همه آدم ها... دور از تمام این دغدغه ها... یه وقتهایی باید رفت، کاش میشد، کاش میتونستم...