دنیای دل آرام

در تلگرام: t.me/delaramnevesht

دنیای دل آرام

در تلگرام: t.me/delaramnevesht

روزشمار ِ روزمرگی ها

http://s3.picofile.com/file/7626530428/1bahmann.png


و من از یک جایی به بعد ترفندی کشف کردم که از زمان جلو بیوفتم ...

اینطور که هر شب وقتی میرسم خانه تقویمم را ورق میزنم ... فردا صبح که از خواب بیدار میشوم احساس نمیکنم که امروز شروع شده و من عقب مانده ام ...




نظرات 28 + ارسال نظر
الهه شنبه 30 دی 1391 ساعت 23:46 http://khooneyedel.blogsky.com

قربون این تدابیر خلاقانهٔ تو برم من آخه آروم دل...
کلاً از عقبتر یا جلوتر بودن از زمان دل خوشی ندارم...دوست دارم دست تو دست باهاش قدم بزنم و از ثانیه هام لذت ببرم...ولی نامرد همیشه منو قال میذاره میره!حالا من بدو آهو بدو!یعنی میگی من هم اینجوری به شیوهٔ تو بپیچونمش؟

خدا نکنه عزیزم
در "لحظه" بودن و با زمان پیشرفتن عالیه ، اما بیشتر اوقات به قول تو ما رو قال میذاره . پس ما هم باید تدابیر امنیتی به کار ببریم
چند تا چیز توی دنیا منو میترسونه ، یکیش از زمان عقب بودن ...

کاسپر(بابک) شنبه 30 دی 1391 ساعت 23:59 http://kasperworld.ir

برای من که هیچوقت این ترفند جواب نداده دل آرام جان ...

ترفندهای بهتری بلدی آیا ؟ ما را هم در جریان میگذاری آیا ؟

رعنا یکشنبه 1 بهمن 1391 ساعت 00:45 http://rahna.blogsky.com

مگه عقب میوفتادی ؟

زیاااااااااااااااد

تیراژه یکشنبه 1 بهمن 1391 ساعت 02:45 http://tirajehnote.blogfa.com

تو و عقب ماندن از روز؟
تو که خودت صبح روشنی دل آرامم
شهر از تو بیدار می شود جانم
تقویم به شوق روزمره ات ورق میخورد و خورشید به ذوق مهربانی ات طلوع میکند..

کامنت تو از سر این پست خیلی زیاده ، همچون مهربانیت از سر من ...
"زبون واژه بند میاد وقتی که دل حرف میزنه ..."

طـ ـودی یکشنبه 1 بهمن 1391 ساعت 03:17 http://b-namoneshon.blogsky.com/

من هیچ وقت این ترفندها واسم جواب نداده!! یعنی همین که خودم میدونم که عقبم و خودم الکی دست کاریش کردم که جلو باشه کارو خراب میکنه!!
در این مورد متاسفانه هنوز نتونستم خودمو گول بزنم یه جورایی!

شاید همیشه جواب نده طودی . در اینباره حق با توئه . اما گاهی برای من موثر بوده . تو شاید باید راه دیگه ای رو امتحان کنی

ری را یکشنبه 1 بهمن 1391 ساعت 08:50 http://narenjestaan.persianblog.ir

ای جانم

سپیده یکشنبه 1 بهمن 1391 ساعت 09:47 http://otagheaabi.blogfa.com

عالیه!

عارفه یکشنبه 1 بهمن 1391 ساعت 09:47 http://inrozha.blogsky.com/

چه ترفندی مثل من که ساعتم دستکاری میکردم یه زمانی یادش بخیر

من هنوز هم برای ساعت اتاقم همچین رفتاری رو ارائه میدم

سپیده یکشنبه 1 بهمن 1391 ساعت 09:54 http://otagheaabi.blogfa.com

راستی برایم بگو "دل آرام" بودن چه حسی دارد؟
آخر چند روزیست فکر می کنم اگر زمانی دختری داشتم نامش را "دل آرام" بگذارم.
بگذارم؟

حس فوق العاده ای داره سپیده جان
بگذار عزیزم ، بگذار ...
دلت همیشه آرام

پرچانه یکشنبه 1 بهمن 1391 ساعت 09:56 http://forold.blogsky.com/

عجب فکر بکری

آره نصیبه ، امتحانش کن

مریم شیرزاد یکشنبه 1 بهمن 1391 ساعت 10:07

چه باحال دلی جونم....

تو میدونی دیدن اسمت اینجا چه حال خوبی میده ؟ نه میخوام بدونم میدونی ؟

آوا یکشنبه 1 بهمن 1391 ساعت 10:50

وقتی منتظری ،روزها دیرمیگذره لحظات کند
میشه وانگار روز و تقویمت جلونمیره.وقتی
توی لحظه هستی دوست داری محکم و
سفت بچسبیش تاجلو نره..تا تموم نشه.
اونوقته که گذران ِ روزها واست اهمیت
پیدامیکنه....وقتی از لحظه گذر میکنی
دیگه بره روزها،بگذره ایام ؛ بشه حتی
ماه بعدم اصلاتقویم از چشمت میفته
بدیهیست که اینا دلیل به نا امیدی و
اینا نیست.کلی منظورمه که واسه
همین احساس گذران یا استپ
روزها و ورق خوردن تقویمم حداقل
برای من یخورده زیادی تحت تاثیر
حس و حال و شرایطمه....
یاحق...

البته فکر میکنم برای خیلیهامون انتظار کشیدن برای روزی خاص و یا به قول تو سفت چسبیدن بعضی روزها اتفاق افتاده . اما خب خصلت زمان به گذرا بودنشه ...

فرزانه یکشنبه 1 بهمن 1391 ساعت 11:27 http://www.boloure-roya.blogfa.com

حالا حالاها خیلی مونده که شما احساس عقب افتادن از امورات زندگی کنی . خیلی یعنی خیلــــــــــــــــــــــــــــــــی ها اگه جای من بودی چی میگفتی دلی خانوم جون؟!

اختیار داری فرزانه عزیزم
جای منو شما زیاد توفیری با هم نداره ها

سمیرا یکشنبه 1 بهمن 1391 ساعت 14:57

منم دوست دارم از زمان جلو باشم ،دیدی که ساعتها در خونه ما همیشه جلو هستن !حالا این فکر تو مث جلو کشیدن ساعته ، جالبه .

بله بله
ساعتها برای که میدوند ؟ روزها برای چه میروند ؟

مژگان امینی یکشنبه 1 بهمن 1391 ساعت 16:59 http://mozhganamini.persianblog.ir

نظرت راجع به تقویم نود و دو چیه ؟

وای وای کمتر از دو ماه دیگه میرسه
ولی اونجوری هم زیادی میریم جلو خانم امینی عزیزم

پروین دوشنبه 2 بهمن 1391 ساعت 00:10

خیلی عالیه عزیزم
ایده های شخصی هوشمند برای مدیریت زندگی ت
پسر من هم همیشه ساعت هاش 5 دقیقه جلون. من اوایل نمی فهمیدمش. میگفتم خودت که میدانی جلو اند. اما برای او کار میکند و اصل هم همین است.
الهی همیشه به اموراتت مسلط باشی. (برای خنده برایت بگویم که بچه های من گاهی اوقات اصطلاحاتی را که فارسی اش را کمتر شنیده اند ترجمهء انگلیسی اش را میگویند. الآن تا نوشتم به اموراتت مسلط باشی، یاد اصطلاح انگلیسی اش افتادم Staying on Top of Your Game و فکر کردم بامزه میشد برایت مینوشتم امیدوارم همیشه روی بازی ات بمونی!)
پس سعی کن همیشه روی بازی ات بمونی دل آرام عزیزم :*

دقیقا ، به نظرم یکسری ترفندها فقط برای خود اون شخص کارایی دارن .
ممنونم از شما
چه ترجمه فارسی اش بانمکه . روی بازی ام میمونم

*************************************
*برای دیر پاسخ دادن کامنتتون خیلی شرمنده ام . گویا از زیر چشمم در رفته بود و مامان یاد آوری کرد

روزگارمو دوشنبه 2 بهمن 1391 ساعت 10:30 http://mavgola.blogfa.com/

سلام گل خانوم
گم.نم من هم باید برم تقویم ۹۲بخرم.

سلام موج بانوی عزیزم
زوده ها

روزگارمو دوشنبه 2 بهمن 1391 ساعت 10:31 http://mavgola.blogfa.com/

ببخشید گمونم -منظور بالا بود

بابک اسحاقی دوشنبه 2 بهمن 1391 ساعت 12:43

باز بگو بابک اسحاقی بده
باز بگو تولدانه حقوق نمیده
خداییش اگر تولدانه نبود این تدابیر خلاقنه از کجا بهت الهام می شد .
حقوق که نمیدیم هیچ از این به بعد باید یک چیزی هم بدین تازه

تولدانه حقوق نمیده
اعتصاب هم میکنیم تازه

مهدی دوشنبه 2 بهمن 1391 ساعت 13:24 http://shabahang-maah.blogfa.com/

عالیه رفیق

اگه اینطور باشه

خدای را شکر ...

موفق باشی.

ممنونم
شما هم

الهام دوشنبه 2 بهمن 1391 ساعت 17:50

چقده من کامت تیراژه رو دوس میدارم...
سلام دلی :ایکس

سلام عزیزم
چه عجب این طرفها

مریم انصاری سه‌شنبه 3 بهمن 1391 ساعت 00:08

سلام دل آرام جان.

ببخش که کامنت من به پستت خیلی بی ربطه.

ولی میخوام بگم:

عکس کودکیت رو در وبلاگ آقای اسحاقی دیدم.

چقدر عزیز بودی و بانمک.

فقط خواستم عرض ارادتی کنم خانوم.

سلامت باشی دل آرام جان.

سلام
ممنونم مریم جان
خیلی لطف داری عزیزم

گل آفتابگردون! چهارشنبه 4 بهمن 1391 ساعت 14:29

و من هم یه زمانی ترفندی بکار بردم برای عقب نماندن از زمان:))
آمممممما ترفند چی بودش؟:)
ساعتمو یک ربع کشیدم جلو ،
یکی دو روز جواب داد،
آممممما چند روز بعد ، میگفتم بابا این که یه ربع جلوِس:)
بعله به نظرم بهتره اطرافیان ِ امثال بنده زحمت اجرای این قبیل ترفندها رو برام بکشن، اونا ساعتمو دستکاری کنن :))
این بود ترفند من:)
دل آرام جان چه جالب هست ترفندت:)
اما احتمالا من باید دو تا ورق بزنم به اندازه حداقل دو روز :D
خاص بود نوشتت مث همیشه

ای بابا
خب عزیزم شما همچین زیرپوستی به اطرافیان بسپار کم و بیش ساعتت رو جابهجا کنند تا بلکه جواب بده
دو روز ... خیلی هم جلو بیوفتی ازش خوب نیستا ! هی باید وایسی تا بهت برسه

گل آفتابگردون! پنج‌شنبه 5 بهمن 1391 ساعت 00:59

والا خواهر:)
از خدا که پنهون نیست از شوما چه پنهون
زیر پوستی و روپوستی به دوستان میسپردیم تا ما حواسمان نیست شما ساعت رو دستکاری بفرمایید
اما کسی جدی نمیگرفت فکر میکردن بنده مزاح میکنم:)
مربوط به دوران دانشجوییم بودش این جریان :)
الان وسطای این کامنت نوشتن ، این فکر به ذهنم خطور!:) کرد که
شاید بهتر باشه عقب بکشم ساعت رو ، میگم شاید اینجور ترس ِ اینکه ساعته خودش عقب هست من یکم دیر برم خیلی دیر میشه دیگه ،باعث شه آره دیگه.
من این کشف بزرگ رو مدیون نوشته های شمام :))
واسه دو تا ورق هم دل آرام جان آخه یه گل آفتابگردونی که رو دست خرس قطبی بلند میشه در پاره ای مواقع، با دوتا ورق زدن جلو میفته آخه؟:) نمی افته که :)
انقد طولانی شدش خجالت میکشم ارسال کنم، خستَت کردم ببخشید

اصلا ببین نوشته های من چه میکنه !!!!
اتفاقا لذت بردم عزیزم

گل آفتابگردون! پنج‌شنبه 5 بهمن 1391 ساعت 01:07

هه نشد ما یه کامنت بذاریم و اصلاحیه نفرستیم
..............این فکر به ذهنم خطور!:) کرد که شاید بهتر باشه ساعته رو عقب بکشم چون اینجور ترس از این که خود ساعت عقب هستش من اگه یه کم دیر کنم خیلی دیر کردم .....بقیه اش درسته
کامنت قبل بدین وسیله اصلاح و بازنگری شد.
درپناه خدا سلامت باشی و شاد
تا بعد....

پیش میاد عزیزم
تو هم سلامت باشی و شاد گل آفتابگردون مهربون

گل آفتابگردون! جمعه 6 بهمن 1391 ساعت 01:33

واقعا ببین نوشته چه میکنه:)
یک گل آفتابگردون با خوندن یکی از نوشته هات
تونست یه ترفند برای عقب نموندن از زمان کشف کنه اونم چه ترفندی! عقب کشیدن ساعت...برعکس همه مردم
غرض تشکر کردن بود ازت، این که بگم مرسی عزیزم مهربونی توی وجود نازنین خودمه که منو لایق این صفت میدونی:*
راستی من تا همیشه هروقت این شکلک رو ببینم یادت می افتم، از اولین حضورم توو خونه مجازیت

گل آفتابگردون! جمعه 6 بهمن 1391 ساعت 01:43

وای دل آرام جان چی گفتم!
به جان خودم نوشتم "توی وجود نازنین خودته" اما نه که با گوشی میام مینویسم
این خودش از بین" خودمه " و" خودته" اولی رو انتخاب و وارد کرد، خوبی گوشی های قدیمی این بود که عین بچه گوشی هرچی مینوشتی رو وارد میکرد..آقا باز اصلاحیه:(
من کلا حرف نزنم سنگینترم:( والا
امکان ویرایش هست آیا؟ در هرصورت مهربونی توی وجود نازنین خودته مرسی
آیکون یک گل آفتابگردون قرمز شده تا بناگوش از خجالت

زیتون دوشنبه 9 بهمن 1391 ساعت 16:40 http://zatun.blogsky.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد