دنیای دل آرام

در تلگرام: t.me/delaramnevesht

دنیای دل آرام

در تلگرام: t.me/delaramnevesht

حبس آرزوها در حبابهای رنگین کمانی


حمام بودم و برای خودم آواز میخواندم. صدایم را انداخته بودم روی سرم و چهچه میزدم و همزمان شامپو را روی موهایم میریختم، شما تصور کن آن بالا تاجی از کف (بر وزن تاجی از ترانه مثلا!) روی سرم و بنده در حال نفس گیری برای خواندن بیت بعد که یک آن جووووری کف پرید توی گلویم که تو گویی تا لوزالمعده ام رو خونه تکونی کردم!! یعنی اسانس و طعم و کف شامپو رو توی تک تک اعضا و جوارح بین حلق تاااا اون پایین مائین ها حس میکردم. حالا من سرفه سرفه، چشمهام اشک اشک، کف های بی نوا نمیدونستند برن پایین؟ بیان بالا؟ از خجالت حل بشن توی مایع بین سلولی؟ خلاصه ماجرایی بود جانم...

حیف که چشمهایم در آن وضعیت خوب نمیتوانست اطرافش را رصد کند، واگرنه به گمانم حباب بود که در انواع و اقسام سایزها از دهان من بیرون میومد و میرفت تا در افق حمام محو بشه...


نظرات 29 + ارسال نظر
فرشته شنبه 4 آبان 1392 ساعت 21:58

بخند عزیزم. شما نخندی کی بخنده؟ اصلا هدف ما جلب رضایت شماست.

[ بدون نام ] شنبه 4 آبان 1392 ساعت 22:40

اوووه یا خدا!!! حالا چه آهنگی میخوندی دوستم؟!!!

سلام

snowman شنبه 4 آبان 1392 ساعت 22:42

اون بالایی من بودم کف پرید تو حلقم یادم رفت اسمم و بنویسم!

دیدی چقدر اثر گذاره؟!

میرزاده خاتون شنبه 4 آبان 1392 ساعت 23:38 http://khatoonnn.blogfa.com

دلم می خواد یه بار این وضعیتی که گفتیدو تجربه کنم!!!!!!

ای بابا خدانکنه
ولی واقعا حس میکنی تک تک سلولهات از تمیزی جیرینگ جیرینگ صدا میده

ترنم باران یکشنبه 5 آبان 1392 ساعت 01:20

نگو که منم تجربه مشابه داشتم.ولی نه در حموم و نه با این غلظت.ولی خب در نوبه ی خودش شاهکاری بود که بخیر گذشت.
هنوز که هنوزه از طعم لیموی مایع ظرفشویی پریل بیزارم

نگو که جای لیموناد خوردیش مثلا؟!

مژگان امینی یکشنبه 5 آبان 1392 ساعت 08:23 http://mozhganamini.persianblog.ir

قبول نیست نگفتی شامپو ش چه طعمی داشت .

والا چی بگم آخه!! نیست شما دستپختتون خوبه، همه چیز رو با معیار طعم میسنجین

سارا یکشنبه 5 آبان 1392 ساعت 09:38 http://www.takelarzan.blogsky.com

همچین بغض کردم برات هاااااا چی کشیدی تو مادررررر

والا راضی به بغضت نبودم، بلا راضی به بغضت نبودم.

ﺑﺸﺮا یکشنبه 5 آبان 1392 ساعت 09:50 http://biparvaa.blogsky.com

ﻫﺎ ﻫﺎ ﻫﺎﻫﺎ...ﻣﻦ ﻫﻢ ﻳه ﺑﺎﺭ اﻳﻨﺠﻮﺭﻱ ﺷﺪﻡ...ﺑﻌﺪ ﻫﻤﺰﻣﺎﻥ ﺧﻨﺪﻩ اﻡ ﻫﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ...ﻣﺜﻞ ﺩﻳﻮﻭﻧﻪ ﻫﺎ ﺩاﺷﺘﻢ ﻗﻬﻘﻫﻪ ی ﻛﻒ ﺁﻟﻮﺩ ﻣﻴﺰﺩﻡ...

الهی، خب پس دقیقا میدونی چی میگم.
به به ادرس جدید چی میگه!!

امیرحسین... یکشنبه 5 آبان 1392 ساعت 10:41

خنده تان مستدام

هاله بانو یکشنبه 5 آبان 1392 ساعت 10:52 http://halehsaadeghi.blogsky.com

آخه تو اگه منو نداشتی امروز میخواستی به چی بخندی؟؟؟

سمیرا یکشنبه 5 آبان 1392 ساعت 13:43 http://nahavand.persianblog.ir

وای خدا رحم کنه! کف صابون تو چشم میره آدم کور میشه وای به حال دهان!!! عزیزم خب از این به بعد دقت کن وقت آواز خوندن سرت پایین باشه خب

دهان رو رد کرد سمیرا. رفت حلق، نای، مری!!!

عارفه یکشنبه 5 آبان 1392 ساعت 16:20

ببین کدوم همسایه آهش دامنت گرفته!

خیلی هم دلشون بخواد خواننده ای به این خوشنامی، به این خوش صدایی، وقت ارزشمندش رو براشون گذاشته و مستفیضشون کرده! آیکون نوبرش رو آوردن!! و همزمان ایکون اصلا صدایم را بدهید بروم!!

آقای دنتیست یکشنبه 5 آبان 1392 ساعت 18:47 http://dstooth.blogspot.com

تمام سیستم گوارش ات استریل شده با این حساب!:))))
ولی عنوان خیلی هوشمندانه بود! زنده باد

آفرین دکتر جان، تمیزی رو با گوشت و پوست و استخونم، حتی با سلول به سلول بدنم حس کردم
ارادتمند

"یک من دیگر" یکشنبه 5 آبان 1392 ساعت 23:04

دخترم؟ دخترم؟ دخترم؟
الان سالمی؟

آری آری سالمم

ترنم باران یکشنبه 5 آبان 1392 ساعت 23:58

لیموناد؟ نه خواهر جان
در حد یکی دو قطره به گمانم اشتباهی گرفته شد!

خب شکر خدا که به یکی دو قطره ختم شد!

هانا دوشنبه 6 آبان 1392 ساعت 07:50

اول آیکونِ " خنده عفیفانه " !!!!
و اما بعد:
دل آرام عزیز!
احتراما" نظر به اینکه همچین بعید نیست کاینات جان، آن کف ها را
مامور کرده بوده باشد تارهای صوتیتان را همچین جلا بدهند
که بدانی و آگاه باشی که آنچه می پنداشتی ته استعداد و
تواناییتان نیست (یه چیزی توو مایه های تازه کجاشو دیدی و این صوبتا) ....
لذا اکیدا" توصیه می کنیم با این تارهای شسته شده
مجددا امتحان کنید، باشد که با ظهور و بروز استعداد شما،
جان تازه ای در کالبد عالم موسیقی دمیده شود و با قدوم
مبارک شما بساط خالتور بازی، کلهم اجمعین برچیده شود.
در پایان عاجزانه استدعا دارم این مدت در تردد از ماسک استفاده نمایید
با تشکر

پس بیشتر هوای خودم رو داشته باشم. چون از فردا پس فرداست که دیگه من متعلق به همه مردم بشم!!!

هانا دوشنبه 6 آبان 1392 ساعت 07:54

راستی دلی جریان آیکونِ " خنده عفیفانه " ! رو
شنیدی یا شفاف سازی کنم؟

همون که از طرف بعضی فقها فتوا داده شده؟

مریم دوشنبه 6 آبان 1392 ساعت 11:32 http://najvaye-tanhai.blogsky.com

وای دلی...
چقدر خنده داره تجسم کردن تو وقتی داره از دهنت کف میاد بیرون
هر چند من تو رو تا حالا ندیدم
ولی خودمونیم آ
علاوه بر ظاهرت باطنت هم شستشو داده شد

آره دیگه؛ یه خونه تکونی کردیم :))
مریم؟! من قالب عوض نمیکنم که مبادا آیکونهای عزیزم از دست بره و اون آیکونهای جلف و جفنگ جایگزین بشه. بعد تو خیلی شیک این زبون درازی رو گذاشتی اینجا؟!

هانا دوشنبه 6 آبان 1392 ساعت 12:08

بله جدیدترین فتوای مضحک وهابی ها،
دیشب خیلی اتفاقی از اینترنت خوندمش و هنوز درگیرشم!

جدای از این حرف ها اینم بگم که
جدا" ماشاالله عالی پرداخته بودی مطلب رو و عالی تر
عنوان انتخابیت بود ... ببخش اگه شوخی نابجایی بود کامنت قبلیم
و خدا نکنه که آرزوهای قشنگت محو بشن توی افق ...

ممنونم عزیزم

... دوشنبه 6 آبان 1392 ساعت 14:21

اگه راست میگی کامنت خصوصی منو عمومی کن
کلا هیشکی اصل مطلب رو نگرفته مثل اینکه!!!!!!

کامنت خصوصیت رو عمومی کنم، کلش رو عمومی میکنما!! گفته باشم.
آیکون چشم در برابر چشم!!!

نرگس20 دوشنبه 6 آبان 1392 ساعت 19:34

اوه اوه...دل آرامم
تجربه ی خوشایندی نبوده
از این به بعد حمام را فقط برای شست و شو بذار...تمرینهای آوازت را بذار برای جای دیگه

فکر کنم به زودی علاوه بر هنر رقص که قبلا اشاره شده بود بهش،به هنر آواز هم زیبنده شوی

بیخیال نرگس... هنر اواز کجا بود؟؟ میخوای تمامی اهالی موسیقی نفرینم کنن؟؟

طـ ـودی دوشنبه 6 آبان 1392 ساعت 22:00

خیلی ببخشیدااا ولی کلــــــــی خندیدم :)))))))
آخه میدونی اگه همچین اتفاقی حتی واسه خودم هم بیافته بعد از کلی سرفه میشینم قشنگ کف حموم و خنـــــــده!!! :))))

یعنی کد امنیتی رو عشق است!!!! فک کن عدد "22222"

خواهش میکنم! شما نخندی کی بخنده؟
نوشتم که بخندی دیگه. من همین دوزار آبروم رو گذاشتم کف دستم برای دوست!!
دیدی؟؟ کدهای امنیتی هم ویژه دوستت دارن.

آذرنوش دوشنبه 6 آبان 1392 ساعت 23:36 http://azar-noosh.blogsky.com

یه کارتونی هم بود یادمه آب و صابون بهش دادن بخوره بعد از گوش و دهنش همینجور حباب میومد بیرون یاد اون افتادم

حالا اسمش یادم اومد میام میگم بت

اسمش دلی ِ خوش شانس بوده :))

ایران دخت سه‌شنبه 7 آبان 1392 ساعت 13:35 http://dokhteiran.blogsky.com

بچگیام خیلی دلم میخاست یه بار صابون بخورم ببینم چه مزه ایه؟! چه حسی داره!!! پس خوب شد زمینه ی رسیدن به این آرزو واسم فراهم نشد

آره واقعا. واگرنه حباب بود که توی هوا پخش و پلا میشد :))

کودک فهیم سه‌شنبه 7 آبان 1392 ساعت 17:44 http://the-nox.blogfa.com


عین لوله ی خودکار که توی محلول کف و صابون می کردیم و بعدش تهش رو فوت می کردیم می تونستی جذاب و سرگرم کننده باشه اون لحظه دلی.
می دونم مزه اش تلخ بوده.تجربه داشتم.

بله اگه سرفه امون میداد البته!!
ای وای پس تو هم

تیراژه چهارشنبه 8 آبان 1392 ساعت 01:42 http://tirajehnote.blogfa.com/

چرا حمام؟!
حیف صدای قشنگت نیست که رویش به طور جدی فکر نکنی دل آرام؟
به امید روزی که در جمع های دوستانه مان و جمع ها بزرگتر، آوازت را بشنوم.

تیراژه؟! صدای قشنگ؟! تو دیگه چرا اخه! تو که شنیدی صدای داغون منووووو

مژگان امینی چهارشنبه 8 آبان 1392 ساعت 07:15 http://mozhganamini.persianblog.ir

شایدعطر شامپویت جاسمین بوده

نه نه خیلی بهتر بود :))))

محمد مهدی چهارشنبه 8 آبان 1392 ساعت 08:29

سلام

از این دست اتفاقات را شاید خیلی ها تجربه کرده باشند ...اما شما زیبا توصیفش کردید ...از عنوان گرفته تا متن پست ...

سلام
قربان شما، خیلی لطف دارید.

م . ح . م . د چهارشنبه 8 آبان 1392 ساعت 15:26

حیفه دلارام ... حیفه

برو جدی رو صدات کار کن !



برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد