دیشب که از سرکار برمیگشتم صحنه عجیب و غریبی دیدم. خیابان یکطرفه بود و ترافیک سنگینی داشت. تمام لاینها پر از ماشینهایی که مثل یه زنجیر بهم چسبیده بودن، بود و انگار خیال جدا شدن نداشتن. حتی لاینی که مربوط به اتوبوس بود هم ماشینها سد کرده بودن و یک اتوبوس بیچاره رو در روی ماشینها قرار گرفته بود و به سختی به جلو حرکت میکرد. من پیاده بودم و داشتم قدم میزدم به سمت خونه که صدای آژیر آمبولانس به گوش رسید. توی اون ترافیک فقط جای ایشون خالی بود واقعا! آژیرش مو به تن آدم سیخ میکرد و تصور اینکه یه آدمی که نمیدونی دقیقا در چه حال و روزیه و زندگیش لابه لای این ماشین ها گیر کرده، حالمو بد میکرد... آمبولانس پشت اتوبوس قرار داشت و میخواست خلاف جهت ماشین ها به مسیرش ادامه بده. با نا امیدی نگاهش کردم، چون میدونستم قراره دقیقه ها جیغ بکشه و کسی محلش نده اما یک آن انگار نیرویی ماشینها رو به سمت مخالف هل داد، اتوبوس سر جاش ایستاد، یک لاین خالی ایجاد شد و آمبولانس رفت و دور شد تا شاید یه آدم دوباره به زندگی برگرده...
سلام دل آرام عزیزم
گاهی وقتی عمر یه نفر به دنیا باشه راه همه جوره بازه اما وای به وقتی که عمری باقی نباشه انگار همه چیز دست به دست هم میدن تا اون یه نفر زندگیش رو به اتمام برسونن
اما یه چیزی بگم همیشه توی آمبولانس ها مریض نیستا یه نفر تعریف میکرد که یه روز آمبولانس با سرعت و آژیر زنان داشته میرفته که سر یه چهارراه تصادف میکنه بعد مشخص میشه آمبولانس حامل غذای مدیر بیمارستان بوده
سلام سکوت جانم
آره هرکاری کنی آدم رفتنی نمیمونه...
عجبا...
ایران کشور شگفتی هاس ....
یه وقتی اینجوری همکاری میکنن و راه رو باز میکنن و یه وقتی تو اتاق عمل ، جراحه مریضو با شیکم باز میزاره و در میره ....
بله، ایران سرزمین عجایبه...
مریض رو اینچنینی رها کردن نهایت بی انصافیه...
وفیق جان نکنه این بلا رو سر شما آوردن؟
خدا را شکر که اتفاق قشنگ لاین باز شدن افتاد،چه آمبولانس حامل بیمار بود چه نه
این نشون میده هنوز انسانیم و این امیدوار کننده ست
+من از آمبولانس و جیغ کشیدن هاش خاطره ی بسیار بدی دارم...هرموقع صدای آژیرشو می شنوم از ته دل آرزو میکنم بیمارش شفا بگیره
دقیقا
آخی... امیدوارم دیگه خاطرات بد اینچنینی نداشته باشی...
باز خداروشکر راه رو باز کردن، این خیلی خوشحال کننده است
مهمم نیست که تو آمبولانس مریض بوده باشه یا نه
دقیقا
اگه مریض باشه انگار همه توی زنده نگهداشتنش سهیم میشن...
سلام
نیروی مشترک بین تمام راننده ها...چقدر خوب
شاد باشی دوست عزیز
سلام
دقیقا تعبیرش همین میشه.
مرسی به همچنین
ما بلدیم بد باشیم.
بلدیم شلوغ کنیم. خلاف کنیم. خیابونا رو ببندیم. برای راحتی خودمون خلاصه همه چیزو زیر پا بذاریم.
اما به موقعش، اگه بخوایم کمک کنیم، اگه بخوایم مهربون بشیم، معرکه می کنیم.
زلزله ها رو یادته؟
یا هزار تا مورد دیگه..
دقیقا همینطوره که میگی
خداکنه همیشه در کنار هم باشیم، نه فقط توی مصیبت ها... که البته باز همون هم از هیچی بهتره...
آخی
اردی! من خیلی دقت کردم، چرا اکثرا ما همزمان برای هم کامنت میذاریم؟؟ به این میگن تلپاتی
حتمن خواستِ خدا بوده
حتما همینطوره
سلام دل آرام خوبم
و انگار یه آرامش وسط تعلیق حس های متضاد میاد سراغت
سلاااااااام بر فاطمه عزیزم
دقیقا وسط این آشفته بازار، دیدن چنین صحنه ای برام خیلی جالب و عجیب بود.
باز یه چیزی نوشتی که نشه سر به سرت گذاشت؟؟؟؟؟؟؟؟
اصلا معلوم هست سرکار عالی اون وقت شب تو خیابون چی کار میکردی؟؟؟؟ دختر بچه سر شب باید خونه باشه نه تو خیابون (آیکون مادربزرگ نصحیت گو)
یکی نیست بگه خودت تا ده شب بیرون چی کار میکردی (آیکون یه سوزن به خودم یه جوالدوز به دلی)
ااااااا پس تا 10 شب بیرون بودی
یادم باشه پیرامون این موضوع مفصل گفتمان کنیم
آخیش!
همه چی دست به دست هم داد که یکی به زندگی برگرده! موهبتی است زیستن!
خوبی دل آرام جانم؟
دقیقا...
خوبممممم
تو چطوری؟فرشته کوچولوی ما چطوره؟
دارم برمیگردم دارم می آیم
خوش برمیگردی عزیزززززززم